[فعل]

to vacuum

/ˈvækjuːm/
فعل گذرا
[گذشته: vacuumed] [گذشته: vacuumed] [گذشته کامل: vacuumed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جاروبرقی زدن با جاروبرقی تمیز کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جارو کردن جارو کشیدن جارو زدن
  • 1.Would you Vacuum the cake crumbs?
    1. آیا خرده کیک‌ها را با جاروبرقی تمیز می‌کنی؟
[اسم]

vacuum

/ˈvækjuːm/
قابل شمارش

2 جاروبرقی

to give a room a quick vacuum
اتاق را سریع جاروبرقی کردن

3 خلأ

معادل ها در دیکشنری فارسی: خلأ
مترادف و متضاد empty space
a vacuum pump
یک پمپ خلأ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان