Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مردد بودن
2 . پس و پیش رفتن
3 . سست شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to waver
/ˈweɪvər/
فعل ناگذر
[گذشته: wavered]
[گذشته: wavered]
[گذشته کامل: wavered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مردد بودن
دودل بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دودل بودن
مردد بودن
مترادف و متضاد
hesitate
1.She's wavering between buying a house in the city or moving away.
1. او بین خریدن خانه در شهر یا اسبابکشی کردن دودل است.
2
پس و پیش رفتن
3
سست شدن
متزلزل شدن
1.Her determination never wavered.
1. اراده او هیچوقت متزلزل نشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wave
wattle
watery
waterway
waterspout
wavy
wax
wax bean
wax light
wax paper
کلمات نزدیک
wavelength
waveband
wave machine
wave length
wave
waves of disappointment
waves of sadness
wavy
wax
wax bean
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان