خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلوی آن
[قید]
davor
/daˈfoːɐ̯/
غیرقابل مقایسه
1
جلوی آن
1.Davor darfst du nicht parken.
1. تو اجازه نداری که جلوی آن پارک کنی.
2.Sie sahen das große Gebäude. Davor stand eine Siegessäule.
2. شما ساختمان بزرگ را دیدید. جلوی آن یک ستون پیروزی قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
davon
daunenmantel
daune
daumen
dauernd
davorne
dazu
dazugehören
dazukommen
dazunehmen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان