[صفت]

typical

/ˈtɪpəkəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more typical] [حالت عالی: most typical]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلیشه‌ای همیشگی، معمولی، نوعی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوعی
مترادف و متضاد archetypal classic normal representative atypical untypical
  • 1.a typical Italian cafe
    1. یک کافه ایتالیایی نوعی
  • 2.The sinister character in the movie wore a typical costume, a dark shirt, loud tie, and tight jacket.
    2. شخصیت پلید فیلم لباس کلیشه‌ای را پوشیده بود، پیراهن تیره، کراوات پررنگ و کاپشن تنگ.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان