خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیثمر
[صفت]
abortive
/əˈbɔːrtɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more abortive]
[حالت عالی: most abortive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیثمر
نافرجام، بیهوده، ناموفق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناموفق
نافرجام
مترادف و متضاد
failing
fruitless
unsuccessful
useless
1.abortive attempts to divert the course of the river
1. تلاش های بیثمر برای منحرف کردن مسیر رودخانه
2.an abortive military coup
2. کودتای ناموفق ارتش
تصاویر
کلمات نزدیک
abortionist
abortion
aborted
abort
aborigine
abortively
abortus
abound
abounding
about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان