Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . حمله کردن
[فعل]
to assail
/əˈseɪl/
فعل گذرا
[گذشته: assailed]
[گذشته: assailed]
[گذشته کامل: assailed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حمله کردن
هتاکی کردن، مورد ضرب و شتم قرار دادن، به شدت انتقاد کردن
مترادف و متضاد
assault
attack
criticize
1.He was assailed with fierce blows to the head.
1. او توسط مشت های سنگینی به سر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
2.The proposal was assailed by the opposition party.
2. پیشنهاد توسط حزب مخالف مورد حمله واقع شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
assagai
ass-licker
ass-kisser
ass-kicking
ass off
assailability
assailable
assailant
assassin
assassin bug
کلمات نزدیک
ass
aspiring
aspirin
aspire
aspiration
assailant
assassin
assassinate
assassination
assault
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان