خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبگرفته
2 . مملو
[صفت]
awash
/əˈwɔːʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awash]
[حالت عالی: most awash]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبگرفته
سیلزده
1.The river had burst its banks and the road was awash.
1. رودخانه کنارههایش را (با فشار) از بین برده بود و جاده آبگرفته شده بود.
2
مملو
سرشار، پر
1.The computer market is awash with software for every kind of computer.
1. بازار کامپیوتر پر از نرمافزارهایی برای هر نوع کامپیوتر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
awareness
aware
award-winning
award sole custody
award
away
away game
awe
awe-inspiring
awe-struck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان