خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (روز) تولد
[اسم]
birthday
/ˈbɜːrθdeɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(روز) تولد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روز تولد
زادروز
a birthday card/party/present/cake
کارت/جشن/کادو/کیک تولد
1. I'm making her a birthday cake.
1. من دارم برایش کیک تولد درست میکنم.
2. Is she having a birthday party?
2. آیا او جشن تولد میگیرد؟
somebody’s first/18th/40th ... birthday
تولد یک سالگی/هجده سالگی/چهل سالگی و...
She is celebrating her 70th birthday.
او تولد 70 سالگیاش را جشن میگیرد.
happy birthday
تولدت مبارک
Happy Birthday, Linda!
تولدت مبارک، "لیندا"!
to celebrate somebody’s birthday
تولد کسی را جشن گرفتن
He will celebrate his 90th birthday on 25th August.
او روز بیست و پنجم اوت تولد نود سالگیاش را جشن خواهد گرفت.
to remember/forget somebody’s birthday
تولد کسی را به یاد داشتن/فراموش کردن
She always remembers my birthday.
او همیشه تولد من را به یاد دارد.
[عبارات مرتبط]
birthday cake
1. کیک تولد
birthday card
2. کارت تبریک تولد
birthday present
3. کادوی تولد
birthday party
4. جشن تولد
تصاویر
کلمات نزدیک
birth rate
birth mother
birth control
birth certificate
birth
birthday cake
birthday card
birthday party
birthday present
birthing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان