Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آفت
[اسم]
blight
/blaɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آفت
آتشک، بلا، مصیبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آتشک
آفت
مترادف و متضاد
affliction
disease
plague
1.His bad morale is a blight upon this entire operation.
1. روحیه بد او، بلایی بر تمام این عملیات [عمل جراحی] است.
2.The potato blight destroyed the harvest and bankrupted many families.
2. آفت سیب زمینی برداشت (محصول) را نابود کرد و بسیاری از خانواده ها را ورشکسته کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
blighia sapida
blighia
blida
blewits
bleu du maine
blight canker
blighted
blighter
blighty
blighty wound
کلمات نزدیک
blessing in disguise
blessing
blessedness
blessed
bless you
blimey
blimp
blind
blind alley
blind as a bat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان