خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برادری
[اسم]
brotherhood
/ˈbrʌðərhʊd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برادری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخوت
برادری
مترادف و متضاد
comradeship
fellowship
1.The group tries to promote a spirit of brotherhood among its members.
1. گروه سعی میکند روحیه برادری بین اعضایش به وجود آورد.
to live in peace and brotherhood
زندگی کردن در صلح و برادری
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
brother-in-law
brother
broth
broom
brooklime
brow
brown
brown as a berry
brown bear
brown hickory
کلمات نزدیک
brother-in-law
brother!
brother
brothel
broth
brotherly
brow
browbeat
brown
brown bag it
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان