1 . اما 2 . بلکه 3 . به‌جز 4 . به ‌غیر از 5 . فقط

1 اما ولی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اما بلکه ولیکن ولی منتها لیکن
مترادف و متضاد however nevertheless nonetheless yet and
  • 1.But that's not possible!
    1. اما آن امکان ندارد!
  • 2.His mother won't be there, but his father might.
    2. مادرش آنجا نخواهد بود، اما پدرش ممکن است باشد.
  • 3.I think it's true, but then, I'm no expert.
    3. فکر می‌کنم درست است، ولی باز هم، من کارشناس نیستم.
  • 4.I'd asked everybody but only two people came.
    4. من همه را دعوت کرده بودم، اما فقط دو نفر آمدند.
  • 5.I'm sorry, but I can't stay any longer.
    5. متاسفم، ولی بیشتر از این نمی‌توانم بمانم.
  • 6.She's very hard-working but not very imaginative.
    6. او خیلی سخت‌کوش است، ولی خیلی خیال‌پرداز [خلاق] نیست.
  • 7.You can invite Keith to the party, but please don't ask that friend of his.
    7. می‌توانی "کیث" را به مهمانی دعوت کنی، اما لطفاً آن دوستش را دعوت نکن.
کاربرد حرف ربط but به معنای اما و ولی
حرف ربط but به معنای اما، دو واژه، عبارت و جمله را که مفهومی مخالف هم دارند از هم جدا می‌کند. but کاربردهای مختلفی دارد:
- برای معرفی یک واژه یا عبارت یا جمله است که با محتوای ذکرشده در تضاد باشد و مخالف آن چیز باشد. مثال:
".His mother won't be there, but his father might" (مادرش آنجا نخواهد بود، اما پدرش ممکن است باشد.)
- حرف ربط but به معنای "اما" می‌تواند بین دو جمله، واژه یا عبارت بیاید ولی لزوماً دو جمله، واژه یا عبارت متضاد یکدیگر نباشند. در این کاربرد معادل واژه رسمی‌تر "however" می‌باشد. مثال:
".I'd asked everybody but only two people came" (من همه را دعوت کرده بودم، اما فقط دو نفر آمدند.)
".By the end of the day we were tired but happy" (در پایان روز، ما خسته ولی خوشحال بودیم.)
- حرف ربط but برخی اوقات در ابتدای جملاتی می‌آید که نشان می‌دهد فرد متعجب یا عصبانی است یا اینکه قصد مخالفت دارد. مثال:
"!But that's not possible" (اما این امکان ندارد!)
".Here's the money I owe you.’ ‘But that's not right—it was only £10" («این هم پولی که به تو بدهکار بودم.» «اما این درست نیست؛ آن فقط 10 پوند بود.»)

2 بلکه

مترادف و متضاد rather and
  • 1.He lied to the court not just once, but on several occasions.
    1. او به دادگاه دروغ گفت، نه فقط یک‌بار، بلکه چندین دفعه.
  • 2.I got it wrong. It wasn't the red one, but the blue one.
    2. اشتباه متوجه شدم. آن یکی که قرمز بود، نبود؛ بلکه آن آبی بود.
  • 3.The purpose of the scheme is not to help the employers but to provide work for young people.
    3. هدف این طرح، کمک کردن به کارفرمایان نیست، بلکه فراهم‌کردن کار برای جوانان است.
not only... but also...
نه تنها...بلکه...
  • She's not only a painter but also a writer.
    او نه تنها یک نقاش بلکه یک نویسنده نیز هست.
کاربرد حرف ربط but به معنای بلکه
حرف ربط but به معنای "بلکه" در ساختاری خاص در انگلیسی کاربرد دارد که عبارت است از:
- "not only... but also" (نه تنها ... بلکه ... هم)
جملاتی که دارای فاعل یکسان هستند به‌وسیله کلمات "not only" و "but also" به هم ربط داده می‌شوند. مثلا:
1. ".She is beautiful" (او زیبا است.)
2. ".She is kind" (او مهربان است.)
".She is not only beautiful but also kind" (او نه تنها زیبا بلکه مهربان هم است.)
- به‌کار رفتن در جملات منفی برای نشان دادن درستی بخش دوم جمله. مثال:
".He lied to the court not just once, but on several occasions" (او به دادگاه دروغ گفت، نه فقط یک‌بار، بلکه چندین دفعه.)

3 به‌جز به ‌غیر از

مترادف و متضاد except
  • 1.I had no choice but to accept the challenge.
    1. هیچ چاره‌ای به‌جز پذیرفتن آن چالش [دعوت به مبارزه] نداشتم.
  • 2.I had no choice but to sign the contract.
    2. هیچ چاره‌ای به‌جز امضاکردن آن قرارداد نداشتم.
  • 3.What can we do but sit and wait?
    3. چه کاری به غیر از نشستن و منتظرماندن می‌توانیم انجام دهیم؟
[حرف اضافه]

but

/bʌt/

4 به ‌غیر از به‌جز

معادل ها در دیکشنری فارسی: الا
مترادف و متضاد apart from except
  • 1.Everyone was there but him.
    1. همه آنجا بودند به غیر از او.
  • 2.She eats nothing but chocolate.
    2. او هیچ‌چیز به غیر از شکلات نمی‌خورد.
  • 3.Who but Rosa could think of something like that?
    3. چه کسی به‌جز "رزا" می‌توانست به چیزی مانند آن فکر کند؟
[قید]

but

/bʌt/
غیرقابل مقایسه

5 فقط تنها

مترادف و متضاد just only
  • 1.He was but a shadow of his former self after the accident.
    1. پس از آن تصادف، او فقط سایه‌ای از خود سابقش [قبلی‌اش] بود.
  • 2.It’s going to be difficult. Anyway, we can but try.
    2. دشوار خواهد بود. به‌هرحال، ما فقط می‌توانیم تلاش کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان