1 . مقایسه
[اسم]

comparison

/kəmˈpær.ə.sən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقایسه قیاس

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشبیه تطبیق مقایسه مقابله قیاس
مترادف و متضاد contrast juxtaposition
  • 1.In comparison with the French, the British eat far less fish.
    1. در مقایسه با فرانسوی‌ها، بریتانیایی‌ها خیلی کمتر ماهی می‌خورند.
  • 2.They made a comparison of different countries' eating habits.
    2. آنها عادات غذا خوردن کشورهای مختلف را مقایسه کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان