خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متمرکز
2 . مصمم
3 . کنسانتره
[صفت]
concentrated
/ˈkɑnsənˌtreɪtəd/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متمرکز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متمرکز
2
مصمم
مصممانه
1.He made a concentrated effort to improve his work.
1. او برای بهبود کارش مصممانه تلاش کرد.
3
کنسانتره
غلیظ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کنسانتره
1.Concentrated lemon juice is very sour, so I mix it with water when I make lemonade.
1. آب لیموی کنسانتره خیلی ترش است، بنابراین وقتی که لیموناد درست میکنم، آن را با آب مخلوط میکنم.
concentrated orange juice
آب پرتقال کنسانتره
a concentrated cream detergent
مایع شوینده کرمی غلیظ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
concentrate
conceive of
conceited
concealment
concealer
concentration
concentric
concentrical
concentricity
concept artist
کلمات نزدیک
concentrate
concenter
conceive
conceivably
conceivable
concentration
concentration camp
concentric
concept
concept album
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان