خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پول رایج
[اسم]
currency
/ˈkɜr.ən.si/
قابل شمارش
1
پول رایج
واحد پول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پول رایج
واحد پول
مترادف و متضاد
medium of exchange
money
1.The purchase must be paid for in the national currency.
1. خرید باید با واحد پول ملی پرداخت شود.
foreign currency
پول رایج خارجی [ارز]
تصاویر
کلمات نزدیک
currant
curmudgeon
curly hair
curly
curling tongs
currency exchange
current
current account
current affairs
currently
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان