خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گماشتن
2 . نامگذاری کردن
[فعل]
to designate
/ˈdezɪɡneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: designated]
[گذشته: designated]
[گذشته کامل: designated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گماشتن
تخصیص دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گماشتن
formal
1.Who has she designated (as) her deputy?
1. او چه کسی را بهعنوان معاون خودش گماشته است؟
2
نامگذاری کردن
نامیدن، در نظر گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعیین کردن
منصوب کردن
formal
1.The famous lighthouse was designated a historical monument.
1. فانوس دریایی مشهور بهعنوان یک بنای تاریخی نامگذاری شد.
2.This floor has been designated a no-smoking area.
2. این طبقه به عنوان فضای سیگار-ممنوع در نظر گرفته شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
design and technology
design
desideratum
desiderate
desiccation
designated driver
designation
designed
designer
designer clothes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان