Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نگرانی و حیرت
2 . حیرتزده و ناامید کردن
[اسم]
dismay
/dɪˈsmeɪ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگرانی و حیرت
ترس و حیرت
1.John looked at me in dismay when I told him about the accident.
1. "جان" با نگرانی و حیرت به من نگاه کرد، وقتی که جریان آن سانحه را به او گفتم.
[فعل]
to dismay
/dɪˈsmeɪ/
فعل گذرا
[گذشته: dismayed]
[گذشته: dismayed]
[گذشته کامل: dismayed]
صرف فعل
2
حیرتزده و ناامید کردن
نگران کردن، ترساندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناامید کردن
مایوس کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dismantling
dismantlement
dismantled
dismantle
dismally
dismayed
dismaying
dismember
dismemberment
dismiss
کلمات نزدیک
dismast
dismantle
dismally
dismal
disloyalty
dismayed
dismember
dismiss
dismissal
dismissed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان