خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کالبدشکافی کردن
[فعل]
to dissect
/dɪˈsekt/
فعل گذرا
[گذشته: dissected]
[گذشته: dissected]
[گذشته کامل: dissected]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کالبدشکافی کردن
تشریح کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تشریح کردن
1.The biology students had to dissect a rat.
1. دانشجوهای زیستشناسی باید یک موش را کالبدشکافی میکردند.
2.The zoologist dissected the animal and extracted its organs.
2. جانورشناس، آن جانور را کالبدشکافی کرد و اعضای داخلی بدنش را خارج کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dissatisfied
disrobe
disrespectful
disregard
dispute
dissemble
dissever
dissimilar
dissimilarity
dissimilarly
کلمات نزدیک
dissatisfy
dissatisfied
dissatisfaction
disruptive
disruption
dissection
dissector
dissemble
disseminate
dissemination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان