خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غبارآلود
[صفت]
dusty
/ˈdʌs.ti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dustier]
[حالت عالی: dustiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غبارآلود
گرد گرفته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاکآلود
خاکی
غبارآلود
گردی
گردآلود
مترادف و متضاد
dirty
dust-covered
unclean
clean
dust-free
1.a dusty old chair
1. یک صندلی قدیمی گرد گرفته
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dustpan
dustman
dusting wand
dusting powder
duster
dusty rose
dutch
dutch crunch
dutch east indies
dutch people
کلمات نزدیک
dustpan
dustman
dusting
dustin
dustcart
dutch
dutch courage
dutch treat
dutiful
dutifully
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان