خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزیابی کردن
[فعل]
to evaluate
/ɪˈvæljueɪt/
فعل گذرا
[گذشته: evaluated]
[گذشته: evaluated]
[گذشته کامل: evaluated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارزیابی کردن
ارزشیابی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارزیابی کردن
تقویم کردن
نمره دادن
سنجیدن
مترادف و متضاد
appraise
assess
1.Our research attempts to evaluate the effectiveness of the different drugs.
1. تحقیق ما تلاش میکند تا تاثیر داروهای مختلف را ارزیابی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
evader
evade
evacuee
evacuation
evacuate
evaluation
evaluator
evan
evanescent
evangelical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان