خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تثبیت شدن
2 . برابر کردن
[فعل]
to even out
/ˈiːvən ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: evened out]
[گذشته: evened out]
[گذشته کامل: evened out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تثبیت شدن
ثابت شدن
1.House prices keep rising and falling but they will eventually even out.
1. قیمتهای مسکن مدام در حال افزایش و کاهش هستند، اما در نهایت تثبیت خواهند شد.
2
برابر کردن
بهطور مساوی توزیع کردن
1.He tried to even out the distribution of work among his employees.
1. او سعی کرد توزیع کار را بین کارمندانش برابر کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
even number
even
evelyn
eve
evasiveness
even so
even though
even up
even-handed
even-tempered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان