خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حفاری
[اسم]
excavation
/ˌɛkskəˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حفاری
خاک برداری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حفاری
حفر
خاکبرداری
گودبرداری
کاوش
1.Excavation on the site is likely to continue for several years.
1. حفاری در آن مکان احتمالا تا چندین سال ادامه خواهد داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
excavate
exasperation
exasperating
exasperated
exasperate
excavator
exceed
exceeding
exceedingly
excel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان