خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوست کندن
[فعل]
to excoriate
/ˌeksˈkɔːrieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: excoriated]
[گذشته: excoriated]
[گذشته کامل: excoriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پوست کندن
انتقاد شدید کردن
مترادف و متضاد
criticize
1.The president excoriated the Western press for their biased views.
1. رئیس جمهور شدیدا از جراید به خاطر نظرات متعصبانه انتقاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
excommunication
excommunicate
exclusively
exclusive
exclusion
excrement
excreta
excrete
excruciating
exculpate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان