مترادف و متضاد
quick
rapid
speedy
swift
slow
sluggish
1.He is the world's fastest runner.
1.
او سریعترین دونده دنیاست.
2.The fast train to London takes less than an hour.
2.
قطار سریعالسیر به لندن کمتر از یک ساعت طول میکشد.
3.The journey was fast and enjoyable.
3.
آن سفر، سریع و لذتبخش بود.
to get faster
سریعتر شدن
Computers are getting faster all the time.
کامپیوترها همواره دارند سریعتر میشوند.
a fast car/horse/swimmer
یک ماشین/اسب/شناگر سریع [پرسرعت]
I need a fast car for this job.
برای این کار به یک اتومبیل پرسرعت نیاز دارم.
fast road/track
جاده سریع/سریعالسیر
It's a wide, fast road.
آن یک جاده پهن سریع [سریعالسیر] است.
کاربرد صفت fast به معنای سریع
صفت fast به معنای "سریع" به چیزها یا افرادی اطلاق میگردد که تندتر از دیگران حرکت میکنند یا اینکه میتوانند سریعتر از بقیه حرکت کنند. مثلا:
"a fast car" (یک ماشین سریع)
صفت fast همینطور به چیزهایی اشاره میکند که در زمان خیلی کم یا بلافاصله اتفاق میافتند. مثلا:
".Computers are getting faster all the time" (کامپیوترها همواره دارند سریعتر میشوند.)
2.The accident was caused by people driving too fast in bad conditions.
2.
تصادف توسط آدمهایی که در شرایط بد خیلی سریع رانندگی میکردند بهوقوع پیوست.
3.The United States is fast becoming a nation of fatties.
3.
ایالات متحده دارد بهسرعت به کشوری از چاقالوها تبدیل میشود.
4.The water was rising fast.
4.
آب داشت بهسرعت بالا میآمد.
5.We ran as fast as we could.
5.
ما تا آنجا که میتوانستیم سریع دویدیم.
کاربرد قید fast به معنای سریع
قید fast به معنای "سریع" به افعالی برمیگردد که بهسرعت انجام بگیرند. مثلا:
".Don't drive so fast" (خیلی سریع رانندگی نکنید.)
".Her heart was beating fast" (قلب او تند میزد.)
".Children grow up so fast these days" (بچهها این روزها خیلی سریع بزرگ میشوند.)
فعل fast به معنای "روزه گرفتن" به عملی گفته میشود که مسلمانان و برخی کلیمیان در ماه رمضان و برخی روزهای مذهبی انجام میدهند و از اذان صبح تا اذان مغرب نه چیزی میخورند و نه چیزی مینوشند. مثلا:
".Muslims fast during Ramadan" (مسلمانان در ماه رمضان روزه میگیرند.)