Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خانواده (پدر و مادر)
[اسم]
folks
/foʊks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خانواده (پدر و مادر)
مردم، مردمان
1.I'm going home to see my folks next weekend.
1. آخر هفته بعد می روم خانه تا خانواده ام را ببینم.
2.Some folks don't like foreigners.
2. برخی مردم (افراد) از خارجی ها خوششان نمی آید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
folklore
folk writer
folk song
folk singer
folk rock
folksong
folksy
folktale
folktronica
folkways
کلمات نزدیک
folklore
folk tale
folk song
folk music
folk dancing
follicle
follow
follow in somebody's footsteps
follow up
follow-on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان