خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگران (چیزی) بودن
[فعل]
to fret
/frɛt/
فعل ناگذر
[گذشته: fretted]
[گذشته: fretted]
[گذشته کامل: fretted]
صرف فعل
1
نگران (چیزی) بودن
اضطراب (چیزی را) داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نگران بودن
گله کردن
1.I’ve been fretting about the exam all week.
1. تمام هفته را نگران آن امتحان بودهام [تمام هفته، اضطراب آن امتحان را داشتم].
تصاویر
کلمات نزدیک
freshwater
freshness
freshman
freshly
fresher
fretful
fretwork
freud
freudian
freudian slip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان