خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هدفون
[اسم]
headphones
/ˈhedfoʊnz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هدفون
گوشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گوشی
مترادف و متضاد
earphones
1.She was listening to the radio through headphones.
1. او داشت با هدفون به رادیو گوش میداد.
a pair of headphones
یک هدفون
تصاویر
کلمات نزدیک
headmistress
headmaster
headman
headlong
headlines
headquarters
headrest
headroom
heads
heads are going to roll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان