خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بستری شدن (در بیمارستان)
[فعل]
to hospitalize
/ˈhɑːspɪtəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: hospitalized]
[گذشته: hospitalized]
[گذشته کامل: hospitalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بستری شدن (در بیمارستان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بستری کردن
1.Eight people were hospitalized after receiving bullet wounds.
1. هشت نفر بعد از اصابت گلوله و جراحت در بیمارستان بستری شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hospitalization
hospitality
hospital
hospitably
hospitable
hossein
host
hostage
hostage-taker
hostage-taking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان