خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنبیهناپذیری
[اسم]
impunity
/ɪmˈpjuːnəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنبیهناپذیری
کیفرناپذیری، معافیت از مجازات
1.Criminal gangs are terrorizing the city with apparent impunity.
1. دار و دسته مجرم ها دارند به خاطر کیفرناپذیری آشکارا شهر را میترسانند.
2.The border guards allowed the doctor to cross the frontier with impunity.
2. مرزبان ها گذاشتند دکتر با معافیت از مجازات از مرز رد شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
impulsively
impulsive
impulse buying
impulse
impudent
impure
impurity
impute
in
in a big way
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان