حرف اضافه in به معنای "در"، "داخل"، "درون" است و کاربردهای مختلفی دارد. مثلا:
- برای نشان دادن چیزی در مکان خاصی از حرف اضافه in استفاده میکنیم. مثلا:
"a country in Africa" (کشوری در آفریقا)
"in the street" (در خیابان)
- حرف اضافه in گاهی اوقات در فارسی معنای "روی" میدهد. مثلا:
".She was lying in bed" (او روی تخت دراز کشیده بود.)
"sitting in an armchair" (نشستن روی مبل یکنفره)
- حرف اضافه in در یک کاربرد به معنای "احاطه شدن" است. مثلا:
".Leave the key in the lock" (بگذار کلید در قفل بماند.)
".Soak it in cold water" (آن را در آب سرد خیس دهید.)
- برای نشان دادن اینکه چیزی "درون" چیز دیگری است. مثلا:
".He dipped his brush in the paint" (او قلممویش را درون رنگ کرد.)
"in the darkness" (در تاریکی)
2
در (زمان)
1.I started working here in 2007.
1.
من (در) سال 2007 اینجا شروع به کار کردم.
2.Life in the 19th century was very different from what it is now.
2.
زندگی در قرن نوزدهم با چیزی که حالا هست، خیلی متفاوت بود.
3.She was a brilliant gymnast in her youth.
3.
او در زمان جوانیاش یک ژیمناستیککار فوقالعاده بود.
4.We're going to Italy in April.
4.
ما (در) آوریل به ایتالیا میرویم.
کاربرد حرف اضافه in به معنای در [زمان]
حرف اضافه in به معنای در [زمان] برای نشان دادن اتفاقی در زمان خاصی استفاده میشود. مثلا:
".I started working here in 2007" (من (در) سال 2007 اینجا مشغول به کار شدم.)
"in the fall" (در پاییز)
حرف اضافه in برای نشان دادن مدت زمان یک عمل خاص نیز استفاده میشود. مثلا:
".I haven't seen him in years" (من سالهاست او را ندیدهام.)
دقت کنید که در زبان فارسی ما با قیدهای زمان از حرف اضافه (در) استفاده نمیکنیم و معمولا بدون حرف اضافه این قیدها را بیان میکنیم. مثلا:
".We're going to Italy in April" (ما (در) آوریل به ایتالیا میرویم.)
3
تا (زمان) دیگر
پس از (زمان)، در (زمان)
مترادف و متضاد
within
1.Can you finish the job in two weeks?
1.
میتوانی تا دو هفته دیگر این کار را تمام کنی؟
2.Dinner will be ready in ten minutes.
2.
شام تا ده دقیقه دیگر آماده میشود.
3.She could get that essay done in a couple of hours if she really tried.
3.
او میتوانست آن مقاله را در چند ساعت تمام کند، اگر واقعا تلاش میکرد.
کاربرد حرف اضافه in به معنای تا [زمان] دیگر
حرف اضافه in به معنای "بعد از یک بازه زمانی" است و بهصورت "تا ... دیگر" ترجمه میشود. مثلا:
".Dinner will be ready in ten minutes" (شام تا ده دقیقه دیگر آماده میشود.)
4
[بیانگر رنگ لباس یک فرد]
to be/dressed in a color
به رنگی لباس پوشیدن
1.
I fell in love with the girl who was in black.
1.
من عاشق دختری که لباس مشکی پوشیده بود، شدم.
2.
She was dressed in black for the funeral.
2.
او برای مراسم ختم، لباس مشکی پوشیده بود.
توضیحاتی در رابطه با in
حرف اضافه in در این کاربرد معنای دقیقی ندارد و فقط به رنگ لباسی که یک فرد پوشیده است، اشاره میکند.
5
[بیانگر حالت چیزی یا کسی]
in tears
در حال گریه کردن
Jenny was in tears.
"جنی" داشت گریه میکرد ["جنی"، گریان بود].
in circle
به شکل دایره [گرد]
Sit in a circle.
به حالت [شکل] دایره بنشینید.
to be in love
عاشق شدن
I'm in love!
من عاشق شدم!
in good/bad repair
در وضعیت خوب/بد بودن
The house is in good repair.
خانه در وضعیت خوبی است.
in capital letters
با حروف بزرگ
Write your name in capital letters.
اسمت را با حروف بزرگ بنویس.
توضیحاتی در رابطه با in
حرف اضافه in در این مفهوم، معادل دقیقی در فارسی ندارد و تنها به حالت چیزی یا کسی اشاره میکند.
حرف اضافه in در این کاربرد به معنای «به زبان» است. یعنی اشاره دارد به زبانی (انگلیسی، آلمانی و ...) که یک فرد به آن سخن میگوید و یا به زبان یک نوشته، فیلم و ... . و همچنین به شکل و حالت بهخصوص آن زبان.
[قید]
in
/ɪn/
غیرقابل مقایسه
7
به داخل
داخل
مترادف و متضاد
inside
out
outside
1.Could you bring the clothes in for me?
1.
میتوانید لباسها را برایم به داخل بیاورید؟
2.Cut the pastry into a square and turn in the corners.
2.
خمیر شیرینی را بهصورت مربع ببرید و گوشههایش را به داخل بدهید.
3.She opened the door and went in.
3.
او در را باز کرد و داخل شد.
4.The kids were playing by the river and one of them fell in.
4.
بچهها داشتند کنار رودخانه بازی میکردند و یکی از آنها به داخل افتاد.
کاربرد قید in به معنای به درون
قید in به معنای "درون چیزی" یا به سمت داخل چیزی بودن است. مثلا:
"?Could you bring the clothes in for me" (میتوانید لباسها را برایم به داخل بیاورید؟)
8
[بیانگر حضور داشتن در مکانی]
در
1.I can't drink coffee with milk in.
1.
من نمیتوانم قهوهای را که داخلش شیر باشد بنوشم.
2.I stopped by your house, but you weren’t in.
2.
به خانهات آمدم [یک سر به خانهات زدم]، اما (در) خانه نبودی.
مترادف و متضاد
fashionable
popular
old-fashioned
out if style
1.Exotic pets are the in thing right now.
1.
در حال حاضر، (داشتن) حیوانات خانگی عجیب و غریب مد هستند.
2.Purple is the in color this spring.
2.
بنفش امسال بهار رنگ مد است.
کاربرد صفت in به معنای مد
صفت in به معنای "مد" و "رایج" است و برای چیزهایی (از قبیل لباس، ماشین، مدل مو و...) استفاده میشود که رایج بوده و مردم زیادی از آن مدلها استفاده میکنند. مثلا:
".Purple is the in color this spring" (بنفش امسال بهار رنگ مد است.)
این کاربرد غیررسمی است و در حالتهای محاوره و مکالمات استفاده میشود.