Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مشارکت
[اسم]
inclusion
/ɪnˈkluːʒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشارکت
شرکت داده شدن
1.Her self-portrait was chosen for inclusion in the exhibition.
1. خودنگاره او برای شرکت داده شدن در نمایشگاه انتخاب شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
including
included
include
inclosure
inclose
inclusion body
inclusion body encephalitis
inclusion body myositis
inclusive
incognito
کلمات نزدیک
including
included
include
inclined
incline
inclusive
incognito
incoherent
incoherently
income
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان