خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جداییناپذیر
[صفت]
inseparable
/ɪnˈseprəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inseparable]
[حالت عالی: most inseparable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جداییناپذیر
جدانشدنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجزیهناپذیر
جدانشدنی
جداییناپذیر
لاینفک
1.Denise and Diana have been inseparable since they first met.
1. "دنیز" و "دیانا" از وقتی همدیگر را دیدند از هم جدانشدنی بودهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
insensitive
insensible
insemination
inseminate
insecurity
insert
insertion
inset
inshore
inside
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان