خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرمان دادن
2 . تعلیم دادن
[فعل]
to instruct
/ɪnˈstrʌkt/
فعل گذرا
[گذشته: instructed]
[گذشته: instructed]
[گذشته کامل: instructed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فرمان دادن
دستور دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امر و نهی کردن
امر کردن
دستور دادن
مترادف و متضاد
command
order
1.He instructed the driver to wait.
1. به راننده فرمان داد که صبر کند.
2
تعلیم دادن
آموزش دادن، آموختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آموختن
آموزش دادن
تعلیم دادن
درس دادن
یاد دادن
مترادف و متضاد
teach
1.He instructed them in the use of firearms.
1. او به آنها درباره (نحوه) استفاده از اسلحه، آموزش داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
institutionalize
institutional
institution
institute
instinctually
instruction
instruction manual
instructional
instructive
instructor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان