خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بافندگی
[اسم]
knitting
/ˈnɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بافندگی
بافتنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بافندگی
کاموابافی
1.I| love knitting.
1. بافندگی را خیلی دوست دارم.
2.knitting is one of my favorite hobbies.
2. بافندگی، یکی از سرگرمیهای مورد علاقهام است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
knitted
knit stitch
knit
knight
knife
knitting needle
knock
knock around
knock back
knock down
کلمات نزدیک
knitter
knit one's brow
knit
knighthood
knight
knitting needle
knitwear
knob
knobbly
knock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان