Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . دستگیره
2 . دسته (تنظیم صدا)
[اسم]
knob
/nɒb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستگیره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستگیره
مترادف و متضاد
doorknob
handle
1.She turned the knob and pushed open the door.
1. او دستگیره را چرخاند و درب را با هل باز کرد.
2
دسته (تنظیم صدا)
شیر (گاز)، اهرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دکمه
the knobs on the radio
دستههای روی رادیو
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
knitwork
knitwear
knitting yarn
knitting stitch
knitting needle
knobbed
knobble
knobbly
knobby
knobcone pine
کلمات نزدیک
knitwear
knitting needle
knitting
knitter
knit one's brow
knobbly
knock
knock about
knock back
knock down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان