خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محزون
2 . گریان
[صفت]
lachrymose
/lˈækɹɪmˌoʊz/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more lachrymose]
[حالت عالی: most lachrymose]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محزون
غمگین، گریهآور
formal
a lachrymose classic tale
یک داستان قدیمی گریهآور
2
گریان
زوداشک، اهل گریه و زاری
formal
مترادف و متضاد
tearful
1.She was pink-eyed and lachrymose.
1. او چشمانش سرخ و گریان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
lacewing
laceration
lacerate
lace-ups
lace
lack
lack of access to clean water
lack of trust
lackadaisical
lackey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان