خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیر چشمی نگاه کردن
2 . نگاه زیر چشمی
[فعل]
to leer
/lɪr/
فعل ناگذر
[گذشته: leered]
[گذشته: leered]
[گذشته کامل: leered]
صرف فعل
1
زیر چشمی نگاه کردن
چشم چرانی کردن
[اسم]
leer
/lɪr/
قابل شمارش
2
نگاه زیر چشمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیزی
1.He looked at her with an evil leer.
1. او به صورت بدی زیر چشمی او را نگاه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
leek
leeds
leech
lee
ledger
leery
lees
leeward
leeway
left
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان