خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وفاداری
[اسم]
loyalty
/ˈlɔɪəlti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وفاداری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وفاداری
وفا
مروت
مترادف و متضاد
allegiance
fidelity
trueness
disloyalty
treachery
1.Loyalty to your friends is very important.
1. وفاداری به دوستانت بسیار مهم است.
2.Nothing is so important to transmit to the youth as the sacredness of loyalty to one's country.
2. هیچ چیز مهم تر از منتقل کردن تقدس وفاداری به وطن به جوانان نیست.
3.The monarch referred to his knights' loyalty with pride.
3. پادشاه با غرور به وفاداری شوالیه هایش اشاره کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
loyally
loyalist
loyal
lox
lowly
loyalty card
lozenge
lp
lpg
lsd
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان