خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جادو
2 . شعبدهبازی
3 . مربوط به شعبدهبازی
4 . جادویی
[اسم]
magic
/ˈmædʒ.ɪk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جادو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جادو
سحر
مترادف و متضاد
enchantment
sorcery
witchcraft
wizardry
1.As if by magic, the car changes into a boat when it hits the water.
1. انگار به وسیله جادو ماشین هنگام برخورد کردن به آب تبدیل به قایق میشود.
2.Do you believe in magic?
2. به جادو اعتقاد داری؟
2
شعبدهبازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شعبدهبازی
مترادف و متضاد
conjuring tricks
illusion
legerdemain
1.He's a comedian who also does magic.
1. او یک کمدین است که شعبدهبازی هم میکند.
[صفت]
magic
/ˈmædʒ.ɪk/
غیرقابل مقایسه
3
مربوط به شعبدهبازی
1.I'll show you a magic trick.
1. به تو یک حقه شعبدهبازی نشان خواهم داد.
a magic show
یک نمایش شعبدهبازی
4
جادویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جادویی
سحرآمیز
a magic moment
یک لحظه جادویی
تصاویر
کلمات نزدیک
maggot
maggie
magazine
mag tape
mag
magic bullet
magic realism
magic trick
magic wand
magical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان