Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با خشونت رفتار کردن
2 . با دست حرکت دادن یک شیء سنگین
[فعل]
to manhandle
/ˈmænhændl/
فعل گذرا
[گذشته: manhandled]
[گذشته: manhandled]
[گذشته کامل: manhandled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با خشونت رفتار کردن
با خشونت هل دادن، بدرفتاری کردن
1.Tony manhandled her.
1. "تونی" با خشونت با او رفتار کرد.
2
با دست حرکت دادن یک شیء سنگین
بلند کردن (چیزی سنگین)
مترادف و متضاد
haul
1.They were trying to manhandle an old sofa across the road.
1. آنها داشتند سعی میکردند یک مبل قدیمی را از خیابان رد کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mangy
mangrove
mangosteen tree
mangosteen
mangonel
manhattan
manhattan clam chowder
manhattan island
manhattan project
manhole
کلمات نزدیک
mangrove
mango
mangle
manger
manganese
manhattan
manhole
manhood
manhunt
mania
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان