خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از دست دادن
2 . جا انداختن
[فعل]
to miss out
/mɪs aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: missed out]
[گذشته: missed out]
[گذشته کامل: missed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از دست دادن
to miss out on something
فرصت چیزی را از دست دادن
1. Don't miss out on the fantastic bargains in our summer sale.
1. فرصت خرید ارزان فوقالعاده در جراج تابستانه ما را از دست ندهید.
2. You shouldn't miss out on the opportunity to date her.
2. شما نباید فرصت قرار گذاشتن (بیرون رفتن) با او را از دست بدهید.
2
جا انداختن
مترادف و متضاد
omit
to miss somebody/something out
کسی/چیزی را جا انداختن
1. I'll just read through the form again to make sure I haven't missed anything out.
1. من فقط دوباره از روی فرم میخوانم تا مطمئن شوم چیزی را جا نینداخته باشم.
2. You've missed out your address on the form.
2. آدرست را در فرم جا انداختهای.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
meet with
match up
look out for
live off
live for
move along
muddle through
muddle up
open onto
order around
کلمات نزدیک
miss
misrepresentation
misrepresent
misread
misquote
miss you
missed call
missile
missing
missing person
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان