Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گمشده
2 . ناموجود
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
missing
/ˈmɪs.ɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گمشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مفقود
گمشده
گم
مترادف و متضاد
lost
misplaced
present
to hand
1.Have you found those missing documents?
1. آیا آن مدارک گمشده را پیدا کردی؟
2.Her father has been missing since September 1992.
2. پدر او از سپتامبر 1992 گمشدهاست.
3.One of my blue socks is missing.
3. یکی از جورابهای آبی من گمشدهاست.
2
ناموجود
1.You can fill in the missing details later.
1. میتوانید جزئیات ناموجود را بعداً پر کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
missile
missed call
miss you
miss out
miss
missing person
mission
mission statement
missionary
mississippi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان