[اسم]

missionary

/ˈmɪʃəˌnɛri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبلغ مذهبی

معادل ها در دیکشنری فارسی: داعی مبلغ
مترادف و متضاد preacher promoter
  • 1.He was sent to our town as a missionary .
    1. او به عنوان یک مبلغ مذهبی به شهر ما فرستاده شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان