خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مغز (میوه)
2 . مهره (فلزی و ...)
3 . آدم دیوانه
[اسم]
nut
/nˈʌt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مغز (میوه)
a cashew nut
مغز بادام هندی
almond nut
مغز بادام
2
مهره (فلزی و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهره
1.You need to tighten the nuts.
1. باید مهرهها را سفت کنی.
3
آدم دیوانه
آدم عجیب و غریب
informal
مترادف و متضاد
maniac
تصاویر
کلمات نزدیک
nurture
nursing school
nursing home
nursing
nursery slopes
nutcase
nutcracker
nuthatch
nutmeg
nutrient
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان