خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفع کردن
[فعل]
to obviate
/ˈɑːbvieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: obviated]
[گذشته: obviated]
[گذشته کامل: obviated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رفع کردن
غیر ضروری کردن
مترادف و متضاد
do away with
eliminate
1.This new evidence obviates the need for any further inquiries.
1. این مدرک جدید نیاز به پرسش های بیشتر را غیر ضروری می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
obverse
obv
obtuse angle
obtuse
obtrusive
obvious
obvious enjoyment
obviously
obviousness
obvs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان