1.
من پدر و مادرم را آنقدر که دلم میخواهد نمیبینم.
2.I often have a glass of milk before bed.
2.
من اغلب یک لیوان شیر مینوشم قبل از خواب.
3.I often shop there.
3.
من اغلب از آنجا خرید میکنم.
how often
هر چند وقت
How often do you wash your hair?
هر چند وقت موهایت را میشویی؟
very often
خیلی زیاد
I don't see him very often.
من خیلی زیاد او را نمیبینم.
It's not often ...
بیشتر اوقات پیش نمیآید ...
It's not often you meet someone who you immediately like.
بیشتر اوقات پیش نمیآید که کسی را ببینی و بلافاصله خوشت بیاید.
کاربرد قید often به معنای اغلب، بیشتر وقتها، خیلی
معادل قید often در فارسی "اغلب"، "بیشتر وقتها" و "خیلی" است. این قید به تکرار عملی به صورت مرتب و میزان تکرار آن اشاره میکند. مثال:
".I don't see him very often" (من خیلی زیاد او را نمیبینم.)
".I often have a glass of milk before bed" (من اغلب یک لیوان شیر مینوشم قبل از خواب.)