خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پستچی (زن)
[اسم]
postwoman
/poʊstˈwʊmən/
قابل شمارش
1
پستچی (زن)
1.My mom works as a postwoman.
1. مادرم به عنوان یک پستچی کار می کند [مادرم پستچی است].
تصاویر
کلمات نزدیک
posture
postulate
postprandial
postponement
postponed
posy
pot
pot belly
pot-bellied
potable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان