خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قابلمه
2 . گلدان
3 . عمل زدن توپ به داخل حفره (بیلیارد و اسنوکر)
4 . ماریجوانا
5 . در گلدان کاشتن
6 . توپ را به داخل حفره زدن (بیلیارد و اسنوکر)
[اسم]
pot
/pɑt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قابلمه
دیگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دیگ
قابلمه
مترادف و متضاد
cooking utensil
pan
1.Fill a large pot with water and bring it to a boil.
1. یک قابلمه بزرگ را با آب پر کن و آن را به جوش بیاور.
pot of something
قابلمه (از) چیزی
There was a big pot of soup on the stove.
یک قابلمه بزرگ سوپ روی اجاق گاز بود.
pots and pans
دیگ و قابلمه [ظرف و ظروف]
2
گلدان
ظرف گود، قوری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوزه
مترادف و متضاد
flowerpot
planter
1.a plant pot
1. یک گلدان
pot of something
قوری چیزی
I’ll make a pot of coffee.
من یک قوری قهوه درست میکنم.
3
عمل زدن توپ به داخل حفره (بیلیارد و اسنوکر)
4
ماریجوانا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ماریجوانا
informal
[فعل]
to pot
/pɑt/
فعل گذرا
[گذشته: potted]
[گذشته: potted]
[گذشته کامل: potted]
صرف فعل
5
در گلدان کاشتن
مترادف و متضاد
plant in a flowerpot
to pot a plant
گیاه در گلدان کاشتن
Pot individual cuttings as soon as you see new young leaves.
به محض اینکه برگهای جدید مشاهده کردید، ساقههای بریدهشده را در گلدان بکارید.
6
توپ را به داخل حفره زدن (بیلیارد و اسنوکر)
مترادف و متضاد
pocket
to pot a ball
توپ را به داخل حفره زدن (بیلیارد و اسنوکر)
He potted the black to take a 7–3 lead.
او توپ سیاه را به حفره انداخت تا 7-3 جلو بیفتد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
posy
posture
postpone
postman
posting
pot-au-feu
pot cheese
potable
potage
potassium bitartrate
کلمات نزدیک
posy
postwoman
posture
postulate
postprandial
pot belly
pot-bellied
potable
potash
potassium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان