خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از پیش تعیینشده
[صفت]
preconceived
/ˌpriːkənˈsiːvd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از پیش تعیینشده
پیشفرض
1.Before I started the job, I had no preconceived notions of what it would be like.
1. قبل از اینکه (آن) کار را شروع کنم، هیچ ایده پیشفرضی نداشتم که چطور خواهد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
precocious
preclude
precision
precisely
precise
preconception
precondition
precursor
predate
predator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان