خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رئیسجمهور
2 . رئیس
[اسم]
president
/ˈprez.əd.ənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رئیسجمهور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریاست جمهوری
رییس جمهور
مترادف و متضاد
head of state
the President of France
رئیسجمهور فرانسه
2
رئیس
مترادف و متضاد
chief
director
head
to be made president of the students’ union
رئیس اتحادیه دانشجویان شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
presidency
preside over
preside
preshrunk
preserve the environment
presidential
presidential candidate
press
press agent
press baron
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان