خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسیر جنگی
[اسم]
prisoner of war
/ˌprɪznər əv ˈwɔːr/
قابل شمارش
[جمع: prisoners of war]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسیر جنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسیر جنگی
مترادف و متضاد
POW
1.After several more months as a prisoner of war, he escaped again.
1. بعد از چند ماه بیشتر به عنوان اسیر جنگی، او دوباره آزاد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
prisoner of conscience
prisoner
prison visitor
prison officer
prison
pristine
privacy
private
private company
private detective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان